بغض گلو بشکستو حنجره به نامش تر شد ..
حنجره ....
گفتی حنجره ؟
ای وای ای ....
عطش ...آب...حنجره ... سه شعبه ..سیراب
از ذکر نام تو
حنجره خسته هو سینه چاک چاک
افسوس افسوس
که ناله خشکید در گلو
ای امیر دل ها نفسی ده
تا بگویم که در کربلا چه گذشت ؟
بگویم که در این دیار خشک بی معرفتی
یار زمان ما در کدامین منزل گاه بنشست
با ز از ناله بگویم
از نای خسته دل بگویم
نفس هایم خسته تاب ندارد ....
نفسی ده ...
درک مصیبت سنگین است
گفتن ذکر مصیبت سنگین است
گفتن در دلهای غریبی سنگین است
شنیدن روضه سنگین است
خیمه ها برپا
همه دل ها سیراب ...
همه اشک ها جاری
گونه ها خیس
ولی ولی ولی ...
ماتم در دل دارم
نفسی ده ای امیر دل ها تا بگویم
بگویم که چه در دل دارم ....
::: دوشنبه 86/11/8::: ساعت 1:1 عصر
نظرات دیگران: نظر
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :7976
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :7976
>>اوقات شرعی <<
>> درباره خودم <<
>>لوگوی وبلاگ من<<
>>آرشیو شده ها<<
>>اشتراک در خبرنامه<<
>>طراح قالب<<